مرگ فقط برای همسایه!

ما ایرانی ها یک عادت بدی داریم که مرگ را برای همسایه می خواهیم ولی وقتی نوبت ما می رسد از قبولش سرباز می زنیم.

وضعیت اقتصادی این روزهای مملکت ما وضعیت ویژه ای است که بزرگان از آن تعبی به اقتصاد مقاومتی کردند که در آن کشور بخاطر دفاع از منافع ملی و حفظ عزت خویش ناگذیر از تحمل بعضی سختیهاست!

در مجلس محترم تعدادی از نمایندگان طرحی ارائه دادند که در آن پیشنهاد شده بود که حق ماموریت های خارج کشور نمایندگان و مسئولان دولتی تا 50% کاهش یابد که دوستان نماینده با کمال طیب خاطر آنرا نپذیرفتند. شاید از ترس اینکه راندمان کاری آقایان! در پیشبرد امور کشور کاهش یابد؟!

اما آیا این نمایندگان محترم می دانند که اضافه کاری کارمندان دولت و حق ماموریت های کاری -البته داخل استانی- آنها چند ماهی است که آب رفته و هنوز  پشیزی به دستشان نرسیده است؟ کارمندانی که بار اصلی امور جاری کشوربردوش نحیف و شکننده آنهاست!

آیا اقتصاد مقاومتی فقط برای ما مردم ساده کوچه بازار است نه شما آقایان بالانشین وصندلی سبز نشین؟!باشد که ما نیز دست بر دامن حضرت دوست گیریم که از خزانه غیب خویش مارا غنی سازد!آمین!!

میزان عاقل بودن خود را بسنجید!

در حدیثی از امام رضا علیه السلام آمده است که فرمودند:

«عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:

1ـ از او اميد خير باشد.

2ـ از بدى او در امان باشند.

3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد.

4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد.

5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد.

8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد.

9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد.

10ـ سپس فرمود: دهمى چيست و چيست دهمى؟

به او گفته شد: چيست؟

فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.»

برگشت 2 میلیارد اعتبار مدارس پیرانشهر!؟

اداره کل نوسازی مدارس برای مقاوم سازی مدارس پیرانشهر، با 3 پیمانکار هم قرارداد بست اما آموزش و پرورش ، مدارس را تخلیه نکرد و بودجه مقاوم سازی مدارس پیرانشهر در شهرهای دیگر هزینه شد.

عصر ایران - انتشار خبری با این مضمون که ۲ میلیارد تومان اعتبار تجهیز مدارس شهرستان پیرانشهر برگشت داده شده است، باعث به وجود آمدن سؤال‌هایی درباره علت آن شد، آن هم در شرایطی که آتش سوزی مدرسه شین آباد مهر تاییدی بر وضعیت نامطلوب و کمبودهای مدرسه این منطقه بود.

آتش سوزی در شین آباد

سایت خبری عصر ایران به دلیل اهمیت موضوع به سراغ فریبرز اسماعیل‌زاده مدیر کل نوسازی، توسعه و تجهیر مدارس رفت تا نظرات وی را درباره صحت و سقم این خبر جویا شود.

اسماعیل‌زاده درباره این مساله گفت: اینکه گفته می‌شود ما ۲ میلیارد از اعتبارات تخصیص داده شده را برگشت داده‌ایم، درست نیست و تاکید می‌کنم که این خبر فقط برداشتی اشتباه است.

شین آباد

وی در عین حال افزود: البته شایان ذکر که در بحث مقاوم سازی ، لازم است که دانش آموزان به مدارس دیگری جا به جا شوند و آموزش و پرورش مدارس را تحویل ما دهد تا مدارس را مقاوم سازی کنیم.
درباره مدارس پیرانشهر هم ما برای مقاوم سازی مدارس پیرانشهر ، حتی با 3 پیمانکار هم قرارداد بستیم اما آموزش و پرورش ، مدارس را تخلیه و دانش اموزان را به مدارس جایگزین منتقل نکرد به گونه ای که ما مجبور به لغو همکاری با پیمانکاران شدیم و عملاً نتوانستیم مدرسه‌ها را مقاوم سازی کنیم و این بودجه در پیرانشهر هزینه نشد و ما ناگزیر شدیم بودجه را در مدارس شهرستان های دیگر هزینه نماییم. این در حالی است که بودجه در نظر گرفته شده برای پیرانشهر ، بیشتر از میانگین بوده است.

پی نوشت1:این برگشت اعتبار تجهیز ونوسازی مدارس یا نشانه بی کفایتی است یا نشانه چاپلوسی و خود شیرینی ویا هردو که در نهایت خیانت است در حق مردم و آن دخترکان معصومی که درآتش سوختند!

یک پیشنهاد!

یک پیشنهادی داشتم برای مسئولین محترم آموزش و پرورش،که امید است مورد توجه قرار بگیرد.

برای درس آمادگی دفاعی و بخش عملی آن که بصورت تجمیعی برگزار می گردد. پیشنهاد می شود که علاوه بر اعزام به اردوهای راهیان نور -که خود برکات فراوانی دارد- ارودهایی در قالب اردوهای ایمنی برگزار گردد که با همکاری هلال احمر و سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی کشور برگزار شود و با برنامه ها ی جذاب در این اردوی چنددروزه که می تواند بصورت متمرکز استانی برگزار گردد و دانش آموزان به همراه مربیان در این اردوهای با اصول اولیه ایمنی درمواجه با حوادث غیر مترقبه آشنایی داشته باشند.که در صورت لزوم جان خویش و حتی جان دیگران را نجات بخشند.

البته این طرح مکمل طرحهایی مانند مانور زلزله 8 آذر نیز است در ضمن در هنگام بروز حادثه صدمات احتمالی را می تواند کمتر نماید.

تاکی تا اتفاقی می افتد همه داد وفغانشان بلند می شود ولی کاری ماندگار و اصولی صورت نمی گیرد . حالا که آموزش و پرورش پول ندارد تا مدارس را ایمن کند از هر لحاظ،بهتر است دانش آموزان و مربیان را با طرحی ماندگاربا ایمنی و اصول صحیح آن آشنا کنیم .

البته ناگفته نماند که هزینه این اردوها در مقابل خسارات و لطماتی که در حوادثی مانند آتش سوزی مدرسه شین آباد بر پیکره جامعه وارد می آید خیلی ناچیز است!

السلام علیک یا ابا عبدالله

مشروح فرمان هشت ماده ای امام خمینی(ره)


پیام هشت ماده‏اى به قوه قضاییه و ارگانهاى اجرایى (اسلامى شدن قوانین)

زمان: 24 آذر 1361/ 29 صفر 1403

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: «فرمان هشت ماده ‏اى» درباره حقوق مردم، قانون، قوه قضاییه و لزوم اسلامى شدن روابط و قوانین‏

مخاطب: قوه قضاییه و ارگانهاى اجرایى‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

در تعقیب تذکر به لزوم اسلامى نمودن تمام ارگانهاى دولتى بویژه دستگاههاى قضایى و لزوم جانشین نمودن احکام اللَّه در نظام جمهورى اسلامى به جاى احکام طاغوتى رژیم جبار سابق، لازم است تذکراتى به جمیع متصدیان امور داده شود. امید است ان شاء اللَّه تعالى با تسریع در عمل، این تذکرات را مورد توجه قرار دهند:

1- تهیه قوانین شرعیه و تصویب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت انجام گیرد و قوانین مربوط به مسائل قضایى که مورد ابتلاى عموم است و از اهمیت بیشتر برخوردار است در رأس سایر مصوبات قرار گیرد، که کار قوه قضاییه به تأخیر یا تعطیل نکشد و حقوق مردم ضایع نشود، و ابلاغ و اجراى آن نیز در رأس مسائل دیگر قرار گیرد.

2- رسیدگى به صلاحیت قضات و دادستانها و دادگاهها با سرعت و دقت عمل شود تا جریان امور، شرعى و الهى شده و حقوق مردم ضایع نگردد. و به همین نحو رسیدگى به صلاحیت سایر کارمندان و متصدیان امور، با بیطرفى کامل بدون مسامحه و بدون اشکال‏تراشیهاى جاهلانه که گاهى از تندروها نقل مى‏شود، صورت گیرد تا در حالى که اشخاص فاسد و مفسد تصفیه مى‏شوند اشخاص مفید و مؤثر با اشکالات واهى کنار گذاشته نشوند. و میزان، حال فعلى اشخاص است با غمض عین از بعض لغزشهایى که در رژیم سابق داشته‏اند، مگر آنکه با قرائن صحیح معلوم شود که فعلًا نیز کارشکن و مفسدند.

3- آقایان قضات واجد شرایط اسلامى، چه در دادگسترى و چه در دادگاههاى انقلاب باید با استقلال و قدرت بدون ملاحظه از مقامى احکام اسلام را صادر کنند، و در سراسر کشور بدون مسامحه و تعویق به کار پر اهمیت خود ادامه دهند. و مأمورین ابلاغ و اجرا و دیگر مربوطین به این امر باید از احکام آنان تبعیت نمایند تا ملت از صحت قضا و ابلاغ و اجرا و احضار، احساس آرامش قضایى نمایند، و احساس کنند که در سایه احکام عدل اسلامى جان و مال و حیثیت آنان در امان است. و عمل به عدل اسلامى مخصوص به قوه قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهاى نظام جمهورى اسلامى از مجلس و دولت و متعلقات آن و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و کمیته‏ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدى مطرح است و احدى حق ندارد با مردم رفتار غیر اسلامى داشته باشد.

4- هیچ کس حق ندارد کسى را بدون حکم قاضى که از روى موازین شرعیه باید باشد توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف، جرم است و موجب تعزیر شرعى است.

5- هیچ کس حق ندارد در مالِ کسى چه منقول و چه غیر منقول، و در مورد حق کسى دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره نماید مگر به حکم حاکم شرع، آن هم پس از بررسى دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعى.

6- هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصى کسى بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسى را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردى اهانت نموده و اعمال غیر انسانى- اسلامى مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگرى به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند، و یا براى کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد، و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسرارى که از غیر به او رسیده و لو براى یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است و بعضى از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبایر بسیار بزرگ است، و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعى هستند و بعضى از آنها موجب حد شرعى مى‏باشد.

7- آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد، در غیر مواردى است که در رابطه با توطئه‏ها و گروهکهاى مخالف اسلام و نظام جمهورى اسلامى است که در خانه‏هاى امن و تیمى براى براندازى نظام جمهورى اسلامى و ترور شخصیتهاى مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار و براى نقشه‏هاى خرابکارى و افساد فى الأرض اجتماع مى‏کنند و محارب خدا و رسول مى‏باشند، که با آنان در هر نقطه که باشند، و همچنین در جمیع ارگانهاى دولتى و دستگاههاى قضایى و دانشگاهها و دانشکده‏ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل، ولى با احتیاط کامل باید عمل شود، لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستانها و دادگاهها، چرا که تعدى از حدود شرعیه حتى نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنانچه مسامحه و سهل انگارى نیز نباید شود. و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبى آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه، عملى انجام ندهند. و مؤکداً تذکر داده مى‏شود که اگر براى کشف خانه‏هاى تیمى و مراکز جاسوسى و افساد علیه نظام جمهورى اسلامى از روى خطا و اشتباه به منزل شخصى یا محل کار کسى وارد شدند و در آنجا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافى مثل مواد مخدره برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند، چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدى از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهى از منکر به نحوى که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند، و تعدى از حدود الهى ظلم است و موجب تعزیر و گاهى تقاص مى‏باشد. و اما کسانى که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است، در حکم مفسد فى الأرض و مصداق ساعى در ارض براى فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضایى معرفى کنند. و همچنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتداءً حکمى صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محلهاى کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمى است و نه محل توطئه‏هاى دیگر علیه نظام جمهورى اسلامى، که صادرکننده و اجراکننده چنین حکمى مورد تعقیب قانونى و شرعى است.

8- جناب حجت الاسلام آقاى موسوى اردبیلى رئیس دیوان عالى کشور، و جناب آقاى نخست وزیر موظفند شرعاً از امور مذکوره با سرعت و قاطعیت جلوگیرى نمایند. و لازم است در سراسر کشور، در مراکز استانداریها و فرمانداریها و بخشداریها هیأتهایى را که مورد اعتماد و وثوق مى‏باشند انتخاب نمایند و به ملت ابلاغ شود که شکایات خود را در مورد تجاوز و تعدى مأمورین اجرا، که به حقوق و اموال آنان سر مى‏زند بدین هیأتها ارجاع نمایند و هیأتهاى مذکور نتیجه را به آقایان تسلیم، و آنان با ارجاع شکایات به مقامات مسئول و پیگیرى آن متجاوزین را موافق با حدود و تعزیرات شرعى مجازات کنند. باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهورى اسلامى با تأیید و عنایات خداوند قادر کریم و توجه حضرت خاتم الاوصیا و بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- و پشتیبانى بى‏نظیر ملت متعهد ارجمند از نظام و حکومت، قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابى بودن خداى نخواسته به کسى ظلم شود، و کارهاى خلاف مقررات الهى و اخلاق کریم اسلامى از اشخاص بى‏توجه به معنویات صادر شود.باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگى است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهاى خویش ادامه دهند، و اسلام بزرگ و دولت اسلامى را پشتیبان خود بدانند، و قوه قضاییه را در دادخواهیها و اجراى عدل و حدود اسلامى در خدمت خود ببینند، و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و کمیته‏ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند. و این امور بر عهده همگان‏ است، و کار بستن آن موجب رضاى خداوند و سعادت دنیا و آخرت مى‏باشد، و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهار و عذاب آخرت و تعقیب و جزاى دنیوى است. از خداوند کریم خواهانم که همه ما را از لغزشها و خطاها حفظ فرماید، و جمهورى اسلامى را تأیید فرموده و آن را به حکومت عالَمى قائم آل محمد- صلى اللَّه علیه و آله- متصل فرماید «انّه قریب مجیب». و السلام على عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

منبع: صحیفه امام، ج‏17، ص:139
تابناک

لوازم التحریق دانش‌آموزان!

آموزش و پرورش و کمبود اعتبار!

کمبود اعتبار ترجیع بندی است که در آموزش و پرورش بیش از کلمات دیگر به گوش می خورد ودر بعد از حادثه آتش سوزی مدرسه روستای شین آباد ،این واژه به خدمت توجیه سوءمدیریت مسئولان  در آمده است!

درست است آموزش و پرورش دستگاه عریض و طویلی است که اداره کردآن هزینه بالایی را طلب می کند وطرح ساماندهی نیروی انسانی سالهاست که جلوتر از سایر نهاد ها و ادارات در آن اجرا می شود که در هزینه ها صرفه جویی گردد. وبدین خاطر بسیاری از مدارس نیروهای مورد نیاز خویش را بطور کامل نمی توانند برای تکمیل کادر آموزشگاه جذب نمایند.

اما چه زیاد است طرح های بسیاری که بطور موازی با سایر ادارات یا بطور موازی با سایر برنامه های موجود در آموزش و پرورش اجرا میشود آن هم با صرف اعتبارات بالایی که نیاز است مسئولان با دیدی کارشناسی و فنی به دور از نگاه های سیاسی و... آنها را مورد بازنگری قرار دهندکه از اتلاف هزینه و وقت و نیرو در آموزش و پرورش جلوگیری شود.

مدارس قرآنی یکی از نمونه هایی است که می توان در این زمینه برشمرد که به نظر نگارنده که دستی در این کار دارم جدای از اتلاف هزینه کارکرد خوب و مفیدی ندارد.

زیرا بجز اینکه در متون درسی مدارس، درس قرآن گنجانیده شده است در مقاطع مختلف و مسابقات فرهنگی و هنری  نیز به این امر اهتمام می شود. درثانی سایر ادارات مانند اوقاف و سازمان تبلیغات نیز خارج از آموزش و پرورش در مساجد و کانونهای قرآن در سطح کشور متولی آموزش و ترویج قرآن هستند و نتیجه بهتری از آموزش و پرورش نیز حاصل می کنند.

قرار نیست بر هر کاری پسوندی دینی و قرآنی بچسبانیم و بگوییم که کاری کردیم کارستان! جالب اینجاست که هزینه این طرح گاها با سرانه یک مدرسه در طول سال برابری میکند!

برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

(http://maziznajad.blogfa.com/post-63.aspx)

وداعی تلخ با گلی نوشکفته!

پيكر گل نو شكفته، دانش آموز سيران يگاني در ميان غم و اندوه فراوان به خاك سپرده شد.

http://wa.medu.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=408fd304-8ee3-405d-96f0-8bc19bf2d0f7

 پيكر گل نو شكفته، دانش آموز سيران يگاني در ميان غم و اندوه انبوهي از جمعيت مردم شريف پيرانشهر و مقامات كشوري و استاني در روستاي پسوه به خاك سپرده شد.

به گزارش روابط عمومي اداره كل آموزش و پرورش استان آذربايجان غربي دقايقي پيش پيكر گل نو شكفته دانش آموز سيران يگاني كه در حادثه آتش سوزي چهارشنبه 15/9/91 مصدوم شده بود در ميان سوگ و اندوه فراوان جمع كثيري از مردم شريف پيرانشهر در روستاي پسوه از توابع شهرستان پيرانشهر به خاك سپرده شد.


آقای وزیر، اتاق کار خود را با بخاری نفتی گرم کنید!

اهدای چراغ نفتی به وزارت آموزش و پرورش

اهدای بخاری نفتی به وزیر آموزش و پروش:

 به گزارش عدالتخواهی، به دنبال حادثه آتش‌سوزی در مدرسه دخترانه در شین آباد پیرانشهر و فوت سیران یگانه، یکی از دانش آموزان آسیب دیده در حادثه آتش سوزی، جنبش عدالتخواه دانشجویی یک عدد بخاری نفتی به حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش اهدا خواهند نمود.

جنبش عدالتخواه دانشجویی در اعتراض به این واقعه که ناشی از بی‌عدالتی در بهره‌مندی از امکانات آموزشی است، به حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش توصیه می کند که اتاق کار خود را با بخاری نفتی گرم کند.

صبح سه شنبه ۲۱ آذرماه ۹۱، تعدادی از اعضای شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش حضور خواهند یافت و یک عدد بخاری نفتی به وزیر آموزش و پرورش اهدا خواهند نمود تا وزیر محترم از این به بعد طعم کمبود امکانات در مناطق محروم را بهتر بچشد.

همچنین در این برنامه، نامه ای در اعترض به تبعیض و بی عدالتی آموزشی و کمبود امکانات در مناطق محروم قرائت خواهند کرد.

تلخ‌ترین نوشتهٔ من،کتابی متفاوت

تلخ ترین نوشته من

«تلخ‌ترین نوشتهٔ من» کتابی از مبارز انقلابی حاج حیدر رحیم‌پور است که به مسائل کشاورزی کشور می‌پردازد. این کتاب از چند منظر اهمیت بسیار جدی دارد:

  • به صورت تاریخی مسائل کشاورزی و دامداری ایران را بررسی کرده است. این بررسی که در اکثر موارد، مستند به خاطرات شخصی خود و خانوادهٔ نگارنده و مشاهداتی غیر انتزاعی از دوران پیش از صنعتی شدن کشور تا به امروز را در بردارد، به پی‌گیری دست‌های خارجی و مشخصاً انگلیس و آمریکا و اسرائیل در کشاورزی و دامپروری کشور، بررسی اقدامات خوب و بد حاکمان در دوران ستمشاهی و نظام اسلامی، مشکلات دوره‌های مختلف و…. پرداخته و این کتاب را به پدیده‌ای بی‌بدیل تبدیل می‌کند، که هم سند تاریخی سیر کشاورزی در کشور و مشخصاً استان خراسان است و هم دست‌های داخلی و خارجی دست‌اندر‌کار ضعف کشاورزی را توضیح می‌دهد. از سوی دیگر این موارد مستند به اسناد تاریخی نیست و مشاهدات مستقیم نگارنده را بازتاب می‌دهد.
  • توضیح ساختار سنتی کشاورزی و دامداری متفاوت از آنچه در درس‌های رایج مهندسی کشاورزی و برنامه‌ریزی و توسعهٔ روستایی مطرح می‌شود در قالب مشاهدات عینی، بررسی ساختار اداری، ساختار شرکت‌های تعاونی، نمونهٔ خلافکاری‌ها، پلیدی‌های بخش دامداری جزو بخش‌های این کتاب است.
  • از همه مهم‌تر در بخش نقادی بر بخش کشاورزی با تقسیم بخش‌های مختلف کشاورزی کشور ذیل سفید برگ‌ها (گندم، برنج، حبوبات و…)، صیفی‌جات (خربزه، طالبی، هنداوانه، خار، بادنجان، کدوی خورشتی و…)، باختره‌ها (سبزی‌جات و…)، میوه‌های سردرختی (سیب، سیب گلشاهی، زرآلو، گوجه، گلابی، هلو، شلیل، تاکستان‌های انگور و…) را از مرحله تولید تا توزیع یک به یک بررسی کرده و سیر از بین رفتن بعضی گونه‌ها و به میدان آمدن بعضی گونه‌های دیگر را برشمرده است.
  • از مهم‌ترین ظرفیت‌های این کتاب، پی‌گیری دست خارجی‌ها و مشخصاً انگلیسی‌ها در تخریب کشاورزی و دامداری کشور است، از درخواست هیزم پسته کوهی و توت و زردآلو و گردو برای از بین بردن درختان بعضاً چند صد ساله تا وارد کردن نهال‌های دستکاری شدهٔ ژنتیکی از اسرائیل، ارسال حشرات موذی بی‌سابقه و فروختن آفت‌کش‌هایی که اثر منفی پزشکی و زیست محیطی دارند، تا دخالت در تجارت و جلوگیری از تجارت درست تولیدات داخل و تبانی برای ورشکسته کردن تولید کنندگان داخلی و… در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
  • این کتاب نه راه افراط رفته و همه موارد را به خارجی‌ها نسبت داده و نه راه تفریط رفته و همه چیز را به بی‌عرضگی خودمان نسبت داده است. اما آسیب‌شناسی‌های دقیقی از فرهنگ عمومی (وضعیت فرهنگی تولید و مصرف و حتی الزامات تربیت اقتصادی اشاره دارد)، نقش ویران کنندهٔ یارانه‌های دولتی، رانت‌خواری‌ها، مدیریت‌های جهادی و غیرجهادی، کاغذبازی‌ها، عدم محاسبهٔ درست و انجام کارهایی به نام حمایت از کارگر که تولید را از بین برده و عملاً موجب بیکاری می‌شود و… جزو موارد برشمرده شده در این کتاب است.
  • این کتاب، کتاب علمی خنثی نیست. دید سیاسی نگارنده در کتاب کاملاً قابل ردیابی است. از مقابله با استکبار تا دل سوزاندن برای انقلاب، تا هزینه‌های خرج شده برای انقلاب، تا مقابله با نیروهای ضدانقلاب، تا حتی گله کردن از اشتباهات مسئولین رده پایین و حتی عالی کشور، تا مقابله با چپ و راست و فراز و فرود عدالتخواهان و حتی نگرانی‌های خانوادگی نگارنده که موجب شده برخی فرزندانش را به کشاورزی مستقیم و برخی را به خواندن کشاورزی آکادمیک وادار کند را به همراه خود نمایش می‌دهد.
  • تلخ‌ترین نوشتهٔ من لحن تند همیشگی حاج حیدر رحیم‌پور در برابر عدم پذیرش اشکالات را به همراه دارد، که با ذکر دسته بندی شدهٔ وقایع مرتبط همراه است. هر از چندی اشاره به مبان دینی دارد، و جایی به ذکر خاطره و طنز هم می‌پردازد. اما وقایع آن چنان تلخ و تکان دهنده است که مخاطب جا می‌خورد و صفحات کتاب که ناشنیده‌هایی از تاریخ و مشکلات و پیشنهادات اصلاح وضعیت کشاورزی کشور دارد را یک به یک بررسی می‌کند. تلخی‌هایی که حتی در زمان شهادت فرزند نگارنده هم دوچندان شده و سودجویان و غاصبان و عدم همراهی نهادهای مختلف و حتی کلاهبرداری‌های رسمی را به همراه دارد.
  • این کتاب در تلخی‌ها متوقف نشده برای بخش‌های مختلف کشاورزی و دامداری به ارائهٔ راه حل پرداخته است: حفاظت از مراتع کم علوفه و دادن جو به دامداران، تقسیم دامداری به دام پشمی و گوشتی، اصلاح‌نژاد دام‌ها، علمی شدن دامداری و… طرح‌هایی نیز برای دام‌های پروار و پروار بندی و اصلاح پشم ارائه می‌دهد و به ضرورت تبدیل پشم دام کشور به پشم مریونس اشاره می‌نماید.
  • در زمینهٔ کشاورزی نیز به ضرورت خاک‌شناسی پیش از هرگونه کشت، شیوه‌های افزایش کمیت (تسطیح زمین‌های آبگیر، ضرورت استفاده از کود حیوانی به صورت متناوب، تولید بذرهای با کیفیت و پرکمیت، عدم به کارگیری مواردشیمیایی در بعضی محصولات به صورت غیر تشریفاتی)، افزودن بر آب‌ها (با برنامه‌ریزی برای مهار آب‌های سطحی و بارندگی‌های برفی در مناطق کوهستانی، سیمانی‌سازی جوی‌ها در مسیر طولانی و بهره بردن از لوله‌ها) جزو سایر موارد بررسی شده است.
  • طرح‌هایی برای به‌سازی باغ‌ها و بهبود میوه‌ها مانند قرارداد تولید نهال میوه‌های در حال انقراض، توصیه‌هایی به باغداری (مثل توجه به زنبورداری، آبیاری قطره‌ای دایره‌ای شکل و…) اشاره کرده است. برای بهبود پالیزی‌ها وباختره‌ها هم به ضرورت اولویت مبارزهٔ بیولوژیک با آفت و توصیه‌هایی در مورد کود می‌پردازد. در مورد آب نیز به ضرورت جوی سیمانی یا رساندن آب با شاه‌لوله به مزرعه اشاره می‌کند و به ضرورت استخر با پوشش ژئوممبران تأکید می‌کند.
  • در پایان کتاب نیز در ده بند به ضرورت عدم فدا کردن کیفیت برای کمیت، عدم بیمهٔ اجباری کارگر به وسیلهٔ کارفرما، انتخاب کردن ناظران بهداشتی از خود صنف نه وزارت بهداشت، جایگزینی امور دام جهاد به جای ارادهٔ پیشتیبانی امور دام، نظارت و نه تصدی‌گری جهاد بر بهبود و تکثیر و تولید بذر، گرفتن کار‌شناسی از بانک‌ها، مبارزه با نرخ‌گذاری‌های نادرست، جلوگیری ازمقرارت بی‌جا و دخالت‌های مزاحم در شهرداری‌ها و شوراهای شهر و….، نرخ‌گذاری درست کالاهای خارجی، گرفتن هزینه گزاف از کالاهای وارداتی و واریز آن به صندوق حمایت داخلی تولید‌‌ همان جنس به عنوان رهکارهایی برای خروج از وضعیت فعلی کشاورزی پرداخته شده است.

این کتاب که تا کنون بالغ بر سی هزار نسخه از آن تکثیر شده است، برای قابل استفاده‌تر شدن و خریدن برای اقشار مختلف و صرفه جویی و نصف شدن قیمت‌ش ابزارهای مختلفی را برای اصلاح الگوی مصرف به کار برده است جا دارد محور رونمایی‌های متعدد، پایان‌نامه‌های تحصیلات تکمیلی، کرسی‌های آزاداندیشی و نقد، حلقه‌های مطالعاتی دانشجویان کشاورزی و اقتصاد و هم‌چنین محور مطالبات رسانه‌ها و مجموعه‌های مردمی از مسئولین گردد.

برای تهیهٔ این کتاب می‌توان از طریق شماره تماس ۰۹۳۸۰۶۹۶۰۲۰ و در تهران از دفتر مطالعات جبههٔ فرهنگی انقلاب اسلامی (راه) واقع در خیابان ۱۶آذر تقاطع نصرت (ضلع شمال غربی دانشگاه تهران) پلاک ۶۰ اقدام کرد.


تریبون مستضعفین؛ محمدصادق شهبازی

عذر خواهی!

بالاخره وزیر آموزش و پرورش کشور ،آقای حاج بابایی هنگام عیادت از دانش آموزان پیرانشهری از مردم عذر خواهی نمودند! اوگفت فعلا اولین کار این است که این دانش آموزان را به مدرسه و زندگی بر گردانیم!

پی نوشت1: دیر شد ولی اتفاق افتاد!

پی نوشت2:البته انشاالله این رویه که ابتدائی ترین و ساده ترین راه حل است در بین سایر مسئولین نیز رواج یابد!

پی نوشت3: انشا الله که عذرخواهی موجب تسکین آلام گردد!که...

من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم!

بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم و مسئولیت‌های یک کودک را قبول میکنم.

میخواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک هتل 5 ستاره است.

میخواهم فکر کنم که شکلات از پول بهتر است،چون میتوانم آنرا بخورم.

میخواهم درون یک چاله‌ی آب،بازی کنم وبادبادک خود را در هوا پرواز دهم.

میخواهم به گذشته برگردم وقتی همه چیز ساده بود،

وقتی داشتم رنگها را،

جدول ضرب را

و شعر های‌کودکانه را ...

یاد میگرفتم،

وقتی نمیدانستم که چه چیزهایی نمیدانم و هیچ اهمیتی هم نمیدادم.

میخواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوبند.

میخواهم ایمان داشته باشم که هرچیزی ممکن است و میخواهم که از پیچیدگی‌های دنیا بی خبر باشم.

میخواهم دوباره به همان زندگی ساده‌ی خود برگردم.

میخواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،

به یک کلمه‌ی محبت‌آمیز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، به... .

 

من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم.

نویسنده:ع.مکو

حسین سفینه النجاه(ع)

* سالکی که طعم محبت اهل بیت را نچشیده باشد به جایی نمی‌رسد.

* کیمیا، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.

* غیرت، صفت جوانمردان است و اهل بیت (ع) جوانمردان غیور را دوست دارند.

* محبت امام حسین (ع)، محک ایمان است.

* کسانی که با اهل بیت (ع) میانه‌ای ندارند، دارای قلب‌های مهر شده‌اند.

* وجود نازنین حضرت ولی عصر (عج) همیشه و در همه جا حاضر است و ماییم که دچار غیبت شده‌ایم، در حالی که برای اهلش حاضر است و اهل معنا حضور معنوی آن حضرت را همیشه و در همه جا احساس می‌کنند.

* تا همانند حضرت آزاده نشوی، آزادت نمی‌کنند.

* حضرت حر تا وقتی که امیر بود بندگی یزید را می‌کرد و از وقتی که غلام امام حسین (ع) شد، به امیری رسید و بر دل‌ها حکومت کرد. شرمندگی حضرت حر، مایه سرافرازی او شد.

* عاشورا، زیباترین تابلوی عالم خلقت است.

* خداوند جلوه‌های «جمالی» و «جلالی» خود را در عاشورا به نمایش گذاشته است.

* وجود نازنین حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را از آن جهت «انیس النفوس» نامیده‌اند که خیلی زود با زائران و محبان خود انس می‌گیرند. وجود مبارک حضرت سیدالشهدا (ع) نه تنها «ضامن آهو» که «ضامن الائمه»‌اند.

* کربلا، دانشگاه عشق است و اهل محبت و معرفت، دانشجویان آن.

* عزاداری سیدالشهدا (ع) و بزرگداشت شهدای کربلا (ع) از بزرگترین شعائر اسلامی است و تنها همین‌جا است که حتی تظاهر به آن پسندیده است.

* شرکت در تأمین هزینه مراسم عزاداری سیدالشهدا (ع) مایه برکت و سلامتی است؛ میزان کمک مهم نیست، چیزی که مهم است نفس شرکت در این مراسم است.

* اهمیت اشکی که برای سیدالشهدا (ع) ریخته می‌شود، در سفر برزخی و اخروی معلوم می‌شود.

* خانه‌ای که در آن به نام امام حسین (ع) مراسم عزاداری اقامه شود، عطر و نور مخصوصی پیدا می‌کند که مطلوب فرشتگان و اولیای خدا است. امروز هم سیدالشهدا (ع) در انتظار لبیک من و شما است. همیشه به یاد او بودن و راه مرام او را دنبال کردن از مصادیق بارز لبیک گفتن به «هل من ناصر حسینی» است.

* هنگامی که یاد امام حسین (ع) می‌افتید، تردیدی نداشته باشید که آن حضرت هم به یاد شما است.

* حتی‌المقدور در مجالس عزاداری امام حسین (ع)‌ با وضو شرکت کنید و مراتب ادب را به جا آورید؛ زیرا آن حضرت ما را می‌بینند و شاهد رفتار ما هستند.

* نور سیدالشهدا (ع) بر هر دلی که بتابد، حیات و نشاط دیگری پیدا می‌کند.

* تمام موجودات در آسمان و زمین برای حسین (ع) گریه می‌کنند.

* گریه کردن برای سیدالشهدا (ع) به سالک محب، آبرو می‌بخشد.

* گریستن از سر شوق و معرفت برای سیدالشهدا (ع) موجب طهارت و معرفت باطن می‌شود.

* چشمی که لذت گریه شوق را نچشیده، ما را به کربلا نمی‌رساند.

* اگر قرار است عاشق باشیم، چرا به حسین (ع) عشق نورزیم؟

* کعبه در حسرت طواف حرم حسینی می‌سوزد.

** تا دلی از خیمه‌های سوخته حسین (ع) آتش نگیرد، کربلایی نمی‌شود؛ پس باید کربلایی شد.

* اگر حضرت زینب (ع)‌ از قدرت ولایت بهره‌ای‌ نداشت، چرا با یک «اُسکتوا» نه تنها مردم که حتی جرس قافله‌ها را از نفس انداخت؟ اگر این ولایت نیست پس چیست؟!

* نام مقدس حسین (ع) اسم اعظم الهی است.

* خون مقدس سیدالشهدا (ع)‌ تا قیام حضرت مهدی (ع) از جوشش نمی‌افتد.

* عاشورا، صحنه عشق بازی با خدا است.

* بارها پرده عاشورا را به ما نشان داده‌اند. بعضی از صحنه‌‌هایی که ما دیده‌ایم در هیچ مقتلی نیست.

* هنوز شیهه غریبی ذوالجناح در بیابان کربلا طنین‌انداز است.

* حبیب بن مظاهر خود را فدای امام حسین (ع) کرد تا اصحاب در کربلا با دو حبیب سروکار نداشته باشند؛ در خانه اگر کس است یک حرف بس است . غیرت، شرف، جوانمردی تا همیشه شرمنده حضرت ابوالفضل (ع) هستند.

شیخ جعفر مجتهدی

(کسی که وقتی در میانه‌های عمرش کسی پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد آن را گرفت و به آب انداخت.بعد رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا (ع) عرض کردم: کیمیا درد مرا دوا نمی‌کند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت را می‌خواهد!)

تولید داخلی و آقایان...

  فرض فرما در همه ايران روزي هزار شيشه به بهای دو ميليون تومان بفروشد، آن هم به اشخاصي كه بيهوده پول خرج مي‌كنند بايد به منشا اين گونه مفاسد پرداخت و به فاصله ادعا و  عمل و اين كه اگر فردا امام زمان (عج) به دعاهاي ما ظهور كند با ما چه خواهد كرد. خدا را شاهد مي‌گيرم كه ناني را براي من آوردند كه من مقتصد حتي يك سوم آن را هم نتوانستم بخورم، از تو عصباني‌تر به پيگيري پرداختم و  نتيجه تحقيقاتم را در پنج شماره روزنامه خراسان نوشتم اما نوشتن‌ها هيچ تاثيري نداشت. وزن نان 430 گرم بود و نتيجه اين كه امت مظلوم و صبور ما چنين ناني را كيلويي 1100 تومان از ساختار مي‌خرند كه اگر دو سوم آن را دور بريزند، نان قابل خوردن را كيلويي 3300 تومان خريده‌اند و چون به تحقيقات بيشتر پرداختم، دريافتم همه این پول‌ها بر اثر تدبير دولت در سايه، به حساب وال‌استريت مي‌ريزد و مدعیان خرفت و خائن شاهد. به نظر شما تمدني كه گندم را كيلويي 420 تومان از كشاورز مي‌خرد و ناني را كه بيشترش را در آخور گاو مي‌ريزند، كيلويي 1100 تومان می‌فروشد، باقی می‌ماند و چنین امتی را مي‌توان شيعه علي (ع) تصور كرد.

اين يكي را  هم از علي (ع)  بشنو. حضرتش در بازار خرمافروشان می‌گشت، ديد فروشنده‌اي اندكي خرما را گران‌تر از دیگران مي‌فروشد، پرسيد: چرا؟ وی پاسخ داد: زيرا من مغازه را اجاره كردم و اختلاف قیمت براي اجاره مغازه مي‌باشد. مولا بلافاصله فرمان داد مغازه‌هايي از بيت‌المال بسازند و در اختيار خرمافروشاني بگذارند كه مغازه ندارند.


    حال ببينيم شيعه علي (ع) و منتظران امام زمان (عج ) چه مي ‌كنند؟ به نانوا گفتم آيا تو از خدا نمي‌ترسي و او عقده در گلو پاسخ داد: من مغازه را ماهي پنج ميليون اجاره کرده‌ام، گفتم چرا؟ پاسخ داد: هنوز صاحب مغازه نالان و مي‌خواهد مرا بيرون كند. به صاحب مغازه گفتم چرا؟ گفت براي اين كه زمين را متري دو ميليون خريده‌ام و متري دو و نيم ميليون تومان هم براي تبديل مسكوني به تجاري، به شهرداري داده‌ام و كلي هم براي كسب جواز به  تصويب نمايندگان شورای شهر، جهت مجوز ساختمان پرداخته‌ام. اگر نانوا خالي كند مغازه مشتري دارد و چنان چه بهاء مغازه را به بانك بگذارم، درآمد بي دردسر و بي‌مالياتم بيشتر از اجاره‌ای که نانوا می‌دهد، مي‌شود و من در دل فرياد زدم آفرين به دولت در سايه و  نوش جانت وال‌استريت.

     گفت: پس دولت رسمی سركاري است؟ عرض كردم اين را بشنو تا به قدرت حقيقي رياست جمهوري پي ببري و از او گله‌مند نباشي. چهار سال پيش مهندسان رشته آبياري آن گاه كه دولت مصمم شد آبياري كشاورزي را صنعتي سازد، دريافتند بيشترين سوبسيدهاي رشته، خرج خريد ورقه‌هاي ژئوممبران (كف‌پوش استخر و آب‌راهه) می‌شود. رياست جمهوري را آگاه ساختند كه اين کالا از خارج مي‌آيد و بهاء كل تاسيسات تولید این ورقه به هشت ميليارد هم نمي‌رسد. لیکن سالی 400 میلیارد تومان از این ورقه از جزیره‌ای وارد ایران می‌شود. بلافاصله رييس جمهور مبلغ را به بانك حواله داد و مهندسان ساده‌دل باور داشته و زندگي‌شان به ساده‌دلي تباه گرديد. زيرا سه سال در ادارات دويدند و همه خوان‌هاي اداري را درنورديدند و سال چهارم من به اجبار، ضايعه را به دفتر رهبري گزارش دادم. آقاي مقدم شخصا اقدام و به من پيام  دادند كه آقاي رييس جمهور براي سومين بار با دست خودشان به وزير اقتصاد دستور موکد پرداخت وام را دارند ولي باز هم پرداخت نشد. این بود که من در ملاقات حضوری با رياست جمهور، مصايب حواله بي‌پشتوانه حضرت‌شان را گزارش دادم و ايشان آقاي وزير اقتصاد را حاضر و فرمودند: پاسخ رحيم‌پور را بده و آقاي حسيني گفتند: من فردا به مشهد می‌روم، ایشان هم تشریف بیاورند ماجرا را همان جا حل می‌کنیم. من به مشهد برگشتم و خبری نشد. بنابراین من با چند نامه و فكس ماجرا را به دفتر مخصوص آقاي رييس جمهور گزارش دادم و  پاسخي نیامد، و در آخرین تماس تلفنی‌ام جواني كه به من لطف داشت، گزارش داد مطلع باشيد كه آقاي مشایي همه نامه‌هاي شما را بايگاني مي‌كند و به رييس  جمهور نمي‌رسد. دگر بار ماجرا را به آقاي مقدم گزارش دادم و ايشان آقاي استاندار را مسوول رسيدگي كردند و آقاي استاندار، هيئت مديره شركت آبياري و مديران ادارات را دعوت کردند و همه مسئولان گفتند طرح خوب و سودآور و لازم است ليكن ما وجه پرداخت را نداريم. اينجا بود كه رييس شركت عصباني فرياد زد كشوری که در ظرف اين چهار سال، پول خريد 400 ميليارد از اين ورقه را با دلار پرداخت کرده، چگونه 8 ميليارد را به ازاي اشتغال مستقيم 100 مهندس و غيرمستقيم 1000 نفر نداشته‌است؟ گروه با عصبانيت از استانداري خارج و در لحظه آنان را با تلفن به دُبي دعوت کردند و پس از پذيرايي شاياني، گفتند بيهوده بيش از اين خودآزاري نكنيد زيرا ما در ميان رجال كشور، دوستان و در ادارات عواملي داريم كه به شما اجازه رقابت با ما را  نمي‌دهند بياييد. اينجا ما همه جوره تامين‌تان مي‌كنيم و جگر خراش‌تر از همه اين كه آقاي استاندارد امسال گزارش دادند مبلغ 54 ميليارد از بودجه دولت كه قرار بود به صنايع پرداخت شود و مراجع نداشت! به تهران  برگردانديم.


حیدر رحیم پور ازغدی(با اندکی تلخیص)

تصویری از یک مرگ تدریجی!

دریاچه ارومیه

ما موجیم که آسودگی ما عدم ماست!

علامه محمد تقی جعفری:

       بچه که بودم می دیدم بچه ها به قطار سنگ می زدند ، بعد ها فهمیدم

         هر کسی که در حال حرکت است  ،سنگش می زنند.       

نظرات همکاران در مورد حادثه تکراری!

پنجشنبه 16 آذر1391 ساعت: 12:4 توسط:چشمه امید
و باز هم واقعه ...
باز هم فاجعه ...
باز هم دانش اموزان معصوم ...
 



آتش سوزي در دبستان دخترانه پيرانشهر

پنجشنبه 16 آذر1391 ساعت: 11:25 توسط:کلاس مهر
جناب عزیز نژاد گرامی سلام

واقعا جای تاسف داره هرچند که تاسف ناچیزترین کاریست که میشود کردبلکه جای اعتصاب و اعتراض هم داره
در دیگر کشورها مثل کشور ژاپن وقتی برق منطقه ای از کشور برای چهار ساعت قطع میشود وزیر مربوطه پس از عذرخواهی از مردم استعفا میدهد و...
و افسوس که در کشور ما هر چند هفته یک بار به علت سهل انگاری مسئولان تعدادی از عزیزان رو از دست میدهیم و هیچ خطی به پیشانی دست اندرکارن نمی افتد هنوز چند هفته از مرگ تعدادی از دانش آموزان بروجنی نگذشته و هنوز کسی مرهمی برای دل خانواده هایشان آماده نکرده که حالا...

پنجشنبه 16 آذر1391 ساعت: 9:47 توسط:آقا معلم
درود وسلام بر همکار گرامی
متهم ردیف اول :
مدیر که نتوانسته از اولیای مستضعف مدرسه کمک مالی بگیرد تا بتواند مدرسه را شوفاژ کاری کند که این اتفاق نیفتد.
متهم ردیف دوم :
معلم مدرسه است که حاضر شده در روستای دور دست و با کمبود امکانات کار کند که اگر سر کار نبود بچه ها تعطیل می بودند و اتفاقی نمی افتاد.
متهم ریدف سوم:
کودکان معصومی هستند که دستشان از سهم دنیا همین روستا و مدرسه کوچک است .
متهم ردیف چهارم:
زمستان است که اگر نبود سرمایی هم نبود و در نتیجه این اتفاقات نمی افتاد
ادراه هیچ تقصیری ندارد تا بودجه نباشد کاری نمی شود کرد
اداره کل هم همانطور
وزراتخانه هم همین طور آخه تا بشود همایش های چند میلیونی برگزار کرد جشنواره های ... تومانی انجام داد کی می شود وسایل گرمایشی برای بچه ها تهیه کرد.


آتش سوزي در دبستان دخترانه پيرانشهر

حدود ساعت 8 صبح امروز چهارشنبه 15 آذرماه 1391 در سانحه آتش سوزي كلاس چهارم در دبستان انقلاب اسلامي روستاي شين آباد در شهرستان پيرانشهر متاسفانه آموزگارو تعدادي از دانش آموزان دچار سانحه شدند.


http://wa.medu.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=e856f5cc-78a0-4080-afac-09fa09bb4d91

خبری که بسرعت در جامعه پخش و تاسف بسیاری را بر انگیخت! و مسئولان باز با ترجیع بند تکراری به بررسی حادثه و برخورد با مقصران حادثه تاکید کردند!

راستی چه کسی مقصر است؟

حتما دخترکان معصومی که اثرات این حادثه بر جسم و روحشان شاید غیر قابل جبران باشد؟!

یانه معلم دلسوزی که برای جلوگیری از حادثه با دستپاچگی سعی در رفع حادثه می کند ولی...؟!

یانه مدیر زحمتکشی که خود در مدرسه هم کار خدماتی میکند هم مامور خرید است و هم مامور جمع آوری کمک های خیر خواهانه برای رفع مشکلات مدرسه؟آره حتما مدیر مقصر است چون سرانه امسال مدرسه چنان است که او می تواند هم گاز لوله کشی به مدرسه بیاورد و هم سیستم گرمایشی را راه اندازی نماید؟!

اداره کل نوسازی مدارس اصلا مقصر نیست !که وظیفه تجهیز و تعمیرات اصلی مدارس بر عهده اوست؟!اداره کل محترمی که قصه دسته گلهای آن نقل مجالس فرهنگی است و صدای طبل شبشان کم است که گوش همه را کر کند؟

ادارات مناطق و کل آموزش و پرورش اصلا مقصر نیستند که مدیر را به مدرسه می فرستند و اورا با خرواری از مشکلات فنی ساختمانی و کمبود اعتبار و ... تنها می گذارند و در موقع حادثه حاضر و ناظرند؟!

سخن آخر:آقایان محترم مسئول آیا بهتر نیست یک بار برای همیشه با یک کار کارشناسی دقیق! وبا یک عزم جدی و وحدت رویه به جای صورت مساله ،اصل مساله را حل نمایید.



کیش و مات!

میرشکاک شاعر مبارزه!

از عناصر شعر میرشکاک مبارزه است. مبارزه‌ با کسانی که قلمشان دستمایه‌ی اندیشه‌های پوشالی است؛ میرشکاک با یک تضاهرات واژگانی از جنس و ساختار کلام خودشان به مبارزه با آنان می‌رود و می‌کوشد اشعار عالمانه و به دور از تحجّرش پاسخی بر شعرهای شبه روشنفکرانه‌شان باشد.

نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن‌سوتر است از این تمدن روستای تو؟             

شعر گفتن و شعرشناسی دو مقوله‌ی متفاوت در عرصه ادبیات هستند و کمتر ادیبی پیدا می‌شود که هر دو در او جمع باشد. ورود به عرصه شناخت شعر و حوزه‌های تخصصی نقد باعث کمرنگ شدن طبع شعر و در نتیجه ساختگی شدن شعر می‌باشد. از معدود کسانی که در ادبیات معاصر کشور هم شاعری تواناست و هم تسلط بسیاری در شناخت اشعار و حوزه‌های نقد دارد، یوسفعلی میرشکاک است. شاعری که مقاله‌های جذاب و پرهیجانش درباره‌ی شعر متعهد و دفاع از ارزش‌های اسلامی و انقلابی تاثیر گسترده‌ای در شکل‌گیری جریان شعر انقلاب داشته است.

یوسفعلی میرشکاک بیستم شهریور ۱۳۳۸ در روستای خیرآباد بن معلا در بخش لرستان خوزستان و از توابع شوش دانیال متولد شد. بیست ساله بود که به تهران مهاجرت کرد و نخستین فعالیت جدی‌اش همکاری با روزنامه‌ی جمهوری اسلامی بوده است؛ ستونی به نام «صدای سرخ شاعران مسلمان» به معرفی و مصاحبه با شاعران انقلاب می‌پرداخته و پس از آن بود که با مجامع گوناگون و جراید مختلف به مشغول همکاری شد. بی‌گمان اوج فعالیت‌های میرشکاک به نگارش مقالات متفاوت در نشریه‌ی «سوره» برمی‌گردد. نشریه‌ای که به سردبیری شهید مرتضی آوینی حاصل تفکرجمعی از رفیقان هنرمندش چون مسعود فراستی، محمدرضا سرشار، شهریار زرشناس، سیدمهدی شجاعی و… بود. افرادی که در رأس هرم هنر متعهد و دغدغه‌مند قرار داشتند و با قلم زدن در آن توانستند در عرصه فکر، فرهنگ و هنر، گفتمان انقلاب اسلامی و… آثار درخشانی از خود به جای بگذارند.

«سفر به سوی موعود»، «ایمان و تکنولوژی»، «غفلت و رسانه‌های فراگیر»، «رخنه در تکنیک»، «القارعه»، «تکنیک قارعه»، «سیاست‌زدگی»، «نسبت ما و تجدد» و… از مقالات فراموش نشدنی میرشکاک در سوره‌ی سال‌های نخستین دهه‌ی هفتاد است که امروز نیز خوانش آن‌ها بسیار تأمل برانگیز و آموزنده است. نوشته‌های میرشکاک در حوزه‌های متفاوتی از جمله مقولات فکری فلسفی، یادداشت‌های سیاسی، نقد ادبی،‌ طنز و… بوده است اما مهمترین بخشی که یوسفعلی میرشکاک را با آن می‌شناسیم شاعری اوست. مقوله‌ای که نه در مفاهیم و اندیشه‌های فلسفی معرفتی می‌گنجد و نه با سیاست و ایدئولوژی‌ جمع می‌شود؛ آنچه موجب برتری شعر می‌شود، ذهنیت شاعر و منشاء اصلی آن می‌باشد. هرگاه شاعر در شعرش خودش باشد و حرف‌هایش از دلش برآید و هنگام سرودن از مسائل عقلانی و اندیشه‌ای پیرامونش فاصله بگیرد، آثار بهتر و ماندگارتری خلق می‌کند که همواره خواندن آن لذت بخش است و به دل می‌نشیند. اگر حاصل این سخنان درونی شاعر، «شعر صادقانه» باشد، یوسفعلی میرشکاک از صادق‌ترین شاعران است که شوریدگی و پریشانی‌اش در اشعارش نمود دارد و به آن جلوه‌ی خاصی بخشیده است. این چنین است که اشعارش گاه «از چشم اژدها» است و گاه «از زبان یک یاغی».

سال‌های ابتدایی شاعری یوسفعلی میرشکاک همزمان است با انقلاب و در پی آن دفاع مقدس و توصیف مجاهدت‌ها و حماسه‌ها در شعر میرشکاک –مانند دیگر شاعران آن‌روزها- بسیار یافت می‌شود. آن‌چه در آن سال‌ها اشعار میرشکاک را نسبت به دیگر شاعران متمایز می‌کرد، فرهنگ بومی زادگاهش بود و پیوند حماسه‌ی ایران اسلامی با حماسه‌ها و آیین‌های بختیاری:

بیشه ره بر عبور اسبان بست
چنگ وا کرد خرگ خشم‌آگین

شاخ کلخنگ یال اسب گرفت
دوخت ارژن سوار را به زمین

داس در دست، گیسوان در باد
دختران روبه‌روی سربازان

بدلگام اسب‌ها، ربوده فسار
رو به اعماق تیرگی تازان

پر ز باروت گوش چوخاها
در گریز از مسیر چشم تفنگ

مانده در چاه بیشه سرگردان
شعله‌ی شیرگیر خشم تفنگ…


از عناصر شعر میرشکاک مبارزه است. مبارزه‌ با کسانی که قلمشان دستمایه‌ی اندیشه‌های پوشالی است؛ میرشکاک با یک تضاهرات واژگانی از جنس و ساختار کلام خودشان به مبارزه با آنان می‌رود و می‌کوشد اشعار عالمانه و به دور از تحجّرش پاسخی بر شعرهای شبه روشنفکرانه‌شان باشد.

مرا
با جهان
و جهان‌های کوچک‌شان برابر می‌کنند
روشنفکران
و رهگذران گول
من اما جنون می‌بندم و بر بام جهان
هم آواز با کشتگان
ترانه‌ای تلخ می‌خوانم…

بیشتر پریشانی میرشکاک در اشعار کلاسیکش ظهور پیدا کرده و این پریشانی خصیصه‌ی ذاتی شاعری است که واژه‌ها چون موم در دستش قرار دارند و با چیرگی ظرفیت‌های تازه‌ای به آن‌ها می‌بخشد. گاه غزل‌های بی‌دلانه می‌سراید و گاه مسمط‌های خراسانی اما هیچ‌گاه از آنچه شخصیتش را تشکیل داده فاصله نمی‌گیرد:

نمی‌بینی چو من خاموشی بی‌حاصلی با هیچ دریایی
مگر مرگم در این گرداب‌ِ آتش بادبان باشد

به جهد از خویشتن گردی بر آوردم که چون دریا
نهد پا در دلم خورشید و ماهش بی‌نشان باشد

و یا:

دستگیرم گر نبود این بارِ وهم آوار یک شب
چتری از پرواز ساحل روی دریا می‌کشیدم

مرگ! ای آرامشِ آبی! بیا از من جدا کن
این خدایی را که در تنهایی خود آفریدم

و شعر مطنطنش برای امیرالمؤمنین(ع) که مشرب قلندرانه‌اش را به نمایش می‌گذارد و با رقص کلماتش مخاطب را به وجد می‌آورد:

بر زمین افتاده دیدم آسمان خویش را
رقص مرگ جان و پایان جهان خویش را

در کف طوفان رها کردم عنان خویش را
تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را

گم شدم اندر نشان بی‌نشان مرتضی
آخرین دژ نیز ویران شد کجا پنهان شوم

در کدامین دره‌ی تاریک سر گردان شوم
با چه امیدی حریف مرگ در میدان شوم

مردگان را بعد از او چون بر در فرمان شوم
کیست بردارد درفش کاویان مرتضی؟

غزل، چهارپاره، نیمایی و سپید بیشترین قالب‌هایی هستند که اشعار میرشکاک را به خود اختصاص دادند و حاصل بیش از سه دهه حضور فعال و مفید یوسفعلی میرشکاک در عرصه‌ی هنر و رسانه کتاب‌های متفاوتی است که می‌توان به «قلندران خلیج»، «از چشم اژدها»، «ستیز با خویشتن و جهان»، «ماه و کتان»، «غفلت و رسانه‌های فراگیر»، «در سایه سیمرغ»، «از زبان یک یاغی»، «جمال و تفصیل»، «زخم بی بهبود»، «دیپلمات‌ نامه»، «نامه‌ای به رییس جمهور»، «جای دندان پلنگ»، «گفتگویی با زن مصلوب» و… اشاره کرد.

شب است و پنجره ای دارم که روبروی تهی باز است
شکسته حنجره ای دارم که قاب خالی آواز است

در این قفس نفسی دارم پرنده وار تپیدن‌ها
که رفت و آمد سنگینش شکسته بالی پرواز است

دلا اگرچه گرفتاری، به خون روشن خود خو کن
به گوش سینه چه می خوانی؟ زبان آینه غماز است

زبان به شکوه گشودن را که بست گوش شنیدن‌ها
به روی عرض نیاز ما، همین گشوده در ناز است

به وهم رفتن شب خون شد گلوی خواندن چاووشان
جنون شد آنهمه خون، غافل، که فتنه را سر ِ آغاز است

زبان آینه روشن بود اگر دلش نه از آهن بود
چرا خبر نشدیم ایدل سیاهی آینه پرداز است

در این حصار سیاه آیین به آفتاب نیازی نیست
که بال کرکس خاموشی در اوج ممکن پرواز است

  تریبون مستضعفین- محمد غفاری (شاعر و منتقد ادبی)

«می‌خواستیم ولی نگذاشتند»!

باید از جناب رئیس جمهور و یا مشاوران ایشان پرسید براساس کدام توجیه و یا دلیل منطقی، تغییر و تحولات اخیر را بر ده‌ها اولویت اصلی و حیاتی کشور که مبارزه با گرانی و برنامه ریزی برای مقابله با تحریم‌ها، از جمله آنهاست، ترجیح داده‌اند؟! متاسفانه مدتی است که آقای احمدی‌نژاد نیز در پاسخ به این پرسش که چرا دولت برای مقابله با مشکلات و دغدغه‌های معیشتی مردم دست به اقدام چشمگیری نمی‌زند؟‌‌ همان پاسخ رئیس دولت مدعی اصلاحات را ارائه می‌کند که «می‌خواستیم ولی نگذاشتند»! و باز هم، مانند آقای خاتمی توضیح نمی‌دهند «قرار بود چه کاری انجام بدهید که نگذاشتند؟ و چه کسانی مانع از انجام آن شدند»؟!

حسین شریعتمداری-کیهان

تشکیلات خودگردان در تله دیپلماتیک

نسیم آن‌لاین

ذکر بسم الله النور

سلمان می فرماید:حضرت زهرا "س" کلامی به من آموخت که حضرت رسول ص به او آموخته بود که صبح و شام آنرا می خواند.ذکر بسم الله النور
حضرت زهرا س فرمودند: اگر می خواهی دردنیا هرگز به تب گرفتار نشوی مداومت کن بر این دعا:
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور، به نام خداوندی که نور است
بسم الله نور النور، به نام خداوندی که نور نور است
بسم الله نور علی نور، به نام خداوندی که نور است بالای نور
بسم الله الذی هو مدبر الامور،به نام خداوندی که فقط تدبیر کننده کارها است
بسم الله الذی خلق النور من النور، به نام خداوندی که نور را از نور آفرید
الحمد لله الذی خلق النور من النور، ستایش خدایی که نور را از نور آفرید
و انزل النور علی الطور فی کتاب مسطور نور را بر کوه طور فرو فرستاد در میان نامه نوشته شده

فی رق منشور در کاغذ و ورقه گشوده بقدر مقدور به اندازه معین

علی نبی محبور بر پیامبر دانشمند

الحمد لله الذی هو بالعز مذکور ستایش مخصوص خدایی است که به عزت یاد شده

و بالفخر مشهور و به فخر مشهور است

و علی السراء و الضراء مشکور و بر خوشی و ناخوشی سپاس گذارده است

و صلی الله علی سیدنا محمد و اله اجمعین

حضرت سلمان فرمود: چون این دعا را از حضرت فاطمه س آموختم به خدا قسم به بیش از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که به تب مبتلا بودند آموختم پس همه یه اذن خدای تعالی شفا یافتند.

حلیه التقین، ص۱۵۱، منتهی الامال: ص ۱۶۳

در طول عمرشان جز کتاب درسی نخوانده اند!

سید مهدی شجاعی در انتقاد از مدیریت فرهنگی ودر تمجید از ابو الفضل زرویی نصر آباد طنز نویس مشهور کشور:

«در زمانه‌ای که میل به ادبار دارد و لحظه به لحظه از قرب و منزلت ارباب فضیلت کاسته می‌شود، نباید توقع داشت که مدیران و سیاستگذاران عرصه فرهنگ و هنر که سیاه و سپید و درشت و ریز را از هم تمیز نمی‌دهند، امثال زرویی را قدر بدانند و بر صدر بنشانند. مدیرانی که در طول عمرشان جز کتاب درسی آن هم به اجبار کتاب دیگری نخوانده‌اند، چگونه می‌توانند بفهمند که زرویی کیست و چه کرده است؛ حتی اگر به مصلحت مقام عاریتی، نکوداشتی هم برای او برگزار کنند و در اعزاز و اکرام هیچ کم نگذارند و دست آخر هم با تقدیر قاب‌ها و تقدیرنامه‌های حجیم و عریض و طویل با این سوال مواجهش سازند: به طاقتی که ندارم کدام بار کشم.»

بازهم آب بهانه شد و یادت کردم

بازهم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
اشک‌ها ریختم و، غسل شهادت کردم
روضه خوانت شدم وعرض ارادت کردم
تا بیافتد به من آن گوشه نگاهت، آنگاه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»

حرفی از کرببلا شد که دلم می‌لرزد
چشمم از اشک پر و عکس حرم می‌لرزد
باز هم مرثیه در دست قلم می‌لرزد
کوه هم شانه‌اش از وسعت غم می‌لرزد
وقت پرواز شد و باز شنیدم در راه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم الله»

کاروان رفت و زمان از سفرت جا می‌ماند
آسمان خیره به چشمان ترت جا می‌ماند
شهر از فیض نماز سحرت جا می‌ماند
کعبه از گردش بر دور سرت جا می‌ماند
و تو گفتی که شده راه سعادت کوتاه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»

همگی دور تو و خیمه که می شد تاریک
با دو انگشت تو دیدند خدا را نزدیک
جبرئیل آمد و می‌گفت به هر یک تبریک
دست بیعت به تو دادند و شدند آن یاری که
نیست در باورشان یک سر سوزن اکراه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»

ناگهان حس غریبانه‌ای آمد به وجود
چشم ها باز شد و در پی یک کشف و شهود
بوی سیب آمد و می‌خواند لبم اذن ورود
در همان لحظه که غیر از تو دگر هیچ نبود
در و دیوار حسینیه همه شد مداح
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»

محمد غفاری

نذورات به نام حسین(ع)به کام؟!

در ایام محرم سیل نذورات و هدایای مردمی به سوی هیئات عزاداری روان میشود که با یک حساب سر انگشتی مبلغ قابل توجهی می شود. هزینه کرد این نذورات نقدی مساله ای است که نیاز به دقت و شفاف سازی داردتاهم در جای صحیح خود مصرف شده و هم شبهاتی در اذهان ایجاد نکند.

به زعم نگارنده خرید طبل و سنج وعلم و یا هزینه برای سیستم صوتی در هر سال و تعویض سالانه آنها اسراف است که مقبول حضرت حق و امام شهید (ع) هم نیست که موجبات خشم آنها رانیز فراهم می آورد!

لازم است اعضای هیئات عزاداری و مداحان و افراد صاحب نظر در این مورد نقطه نظرات خویش را بیان کرده و بهترین راهها را برای جمع آوری و هزینه کرد این نذورات پیدا کنند که مرضی درگاه حق تعالی و اهل بیت النبوه باشد.

حتما راههای بسیار مفیدی برای هزینه این نذورات است که واقعا دل ارباب کربلا را شاد کنیم و با نام حسین (ع) رفتاری دون شانش انجام ندهیم!


خلافت به همنشینی باشد ،ولی به همنشینی و خویشاوندی نباشد؟!

  در خبر است که چون خلق با خلیفه اول بیعت کردند،امیر مومنان را گفتند:بر ابوبکر بیعت کردند .گفت: به چه علت ؟ گفتند:به علت صحبت و مشورت .گفت:یکون الخلاقه بالصحابة،ولایکون بالصحابةوالقرابة یعنی:این چگونه باشد که خلافت به همنشینی با رسول راست می آید ولی با همنشینی وخویشاوندی او راست نمی آید؟

منبع:http://kashkul1.blogfa.com/

از تو، ای تورم خواهش می‌کنیم!

ما را به درت روی نیاز است حسین

شب عاشورا از آن شب‌هایی است که اگر بخواهی بنویسی، درست نمی‌دانی چه بنویسی؛ انگار که این شب برای نوشتن نیست. انگار که نه، همین است و غیر از این نیست. می‌گویند در شب عاشورا وقتی امام علیه السلام بیعت را برداشت، اهل فضل دفتر و دستک فضلشان را زدند زیر بغلشان و جمع کردند و رفتند؛ آنها که ماندند اهل شمشیر بودند. «عابس بن ابی شبیب» امشب با حسین (ع) مانده است. همان دیوانه‌ای که فردا پیراهن خود را هم بین شمشیرها و خود حایل خواهد دید و آنرا خواهد درید و نعره خواهد زد که «جنّنی حب الحسین»؛ حب حسین مرا دیوانه کرده است.

امشب دل آدم تنگ می‌شود برای شهدایی که سر از تن جدا رفتند. برای علی اکبر جوادی فرمانده دلاور گردان تخریب لشکر عاشورا، برای سردار خیبر حاج ابراهیم همت و… شبی است که آدم دلش تنگ می‌شود برای یکی مثل مهدی باکری که با وصیتنامه‌اش آتش زده است به خرمن سوختگان ابا عبدالله (ع). نوشته: «ای عاشقان ابا عبدالله! بایستی شهادت را در آغوش گرفت، بایستی گونه‌ها از حرارتش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند…» خیلی‌ها «یا لیتنا کنا معک» را سالها به زبان گفتند اما وقتی که خمینی معرکه بلا گرفته بود، جیم زدند و باز هم در سوراخی که به آن خزیده بودند به حسین (ع) گفتند «یا لیتنا کنا معک». آبروی شهدای کربلا را بچه‌های خمینی خریدند و الا ما امروز این پیرمردهای کلاه شاپویی حاجی بازاری را بجای شهدا، عاشقان ابا عبدالله (ع) می‌شناختیم. آه! که امشب آدم دلش تنگ می‌شود برای شهدایی که بدن‌هایشان رگبار گلوله‌ها را در آغوش گرفتند و باران ترکش‌های داغ خمپاره بر بدنشان خنک شد. چند شب پیش وصیتنامه‌ شهیدی را می‌خواندم، نوشته بود: «اسلام اگر باز هم جز به قتل ما زنده نخواهد ماند ای رگبار گلوله‌ها و ای ترکشهای خمپاره‌ ما را دریابید.» امشب از آن شبهایی است که آدم دلش می‌خواهد آویزان شهدا بشود تا پیش حسین (ع) شفاعت کنند. دست ما به حسین (ع) نمی‌رسد، دست آنها که می‌رسد.

انگشتهایم روی صفحه کلید است اما هوش و حواسم را این نوحه‌ای که از پنجره‌ اتاقم می‌آید با خود برده است. دسته عزاداری محلمان دم گرفته، دم قدیمی دسته‌های عزاداری تبریز در شب عاشورا: «بو گئجه بیعت پوزولدی آشنالر گئتدیلر / قویدولار پیغمبر اوغلون آشنالر گئتدیلر»… امشب همان شبی است که «آشناها» رفتند و عشاق ماندند، منبری‌ها رفتند و مرغان سحر ماندند، عاقل‌ها رفتند و دیوانه‌ها ماندند، علما رفتند و یکه بزن‌ها ماندند، اسیرها رفتند و احرار ماندند، ریاکارها رفتند و متدینین ماندند. همانها که وقتی ابتلا پیش بیاد قلیلند؛ …فاذا مُحصوا بالبلاء قل الدیانون. شب عاشوراست و یقین به معاد و شوق لقاءالله، تو را تا صبح با یاران حسین (ع) بیدار نگه نمی‌دارد و یحتمل یکی دو ساعت بعد خوابیده‌ای! شب عاشوراست و هنوز تکلیفت را با اصلی‌ترین تعلقت که حیات است روشن نکرده‌ای. صدای «مسلم بن عوسجه» که این تکلیف را خوب روشن کرده است انگار از لابلای همین دمی که دسته عزاداری خیابان «مارالان» تبریز گرفته و از پنجره اتاقم به گوش می‌رسد، می‌آید؛ همو که در خیمه حسین (ع) بپا خاسته و خطاب به امامش می‌گوید: «والله لو علمت انی اقتل ثم احیی ثم احرق حیا ثم اذری، یفعل ذلک بی سبعین مرة، ما فارقتک حتی القی حمامی…» والله اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، سپس زنده زنده سوزانده می‌شوم و بر بادم می‌دهند و هفتاد بار این کار را با من می‌کنند، دست از تو بر نمی‌دارم تا مرگ خود را دریابم… شهید آوینی نوشته است آنشب آنها که ماندند احرار بودند و خیمه‌گاهشان مطاف عشق بود و اگر ما هم مثل اینها تکلیفمان را با مرگ روشن کرده‌ایم که هیچ، ما هم از دایره‌دارن طواف عشقیم و الا بهتر است زبان از زیارت عاشورا خواندن و «یا لیتنا کنا معک» دروغین گفتن ببندیم! رسوا کرده اهل مکر را سید و رو سفید کرده بچه‌های خمینی را که امشب جان می‌دهد برای دست به دامنشان شدن. دست به دامن حسین (ع) که نرسد، دست را باید به دامن بچه‌های خمینی گرفت. راستش منی که هنوز نمی‌دانم وقتی می‌گویند پیکر «حسین علم الهدی» در هویزه زیر شنی تانکها له شد یعنی چه، من که هنوز نمی‌فهمم وقتی می‌گویند موشک آرپیچی روی دجله در آغوش «مهدی باکری» نشست یعنی چه، چطور می‌خواهم مصیبت بدن مطهر را زیر سم اسبان سی هزار سوار بفهمم؟

من هنوز متحیر کربلای خمینی‌ام، کربلای حسین (ع) را هر کس فهمید، اگر زنده ماند، بگوید ما هم بفهمیم. من هنوز حرف آن بسیجی را که می‌گفت به همان دلیل که حسین (ع) در کربلا در خط مقدم بود، حاج همت و زین‌الدین و خرازی و باکری در خط مقدم می‌جنگیدند را نفهمید‌ام. من هنوز این حرف خمینی برای تاریخ را که «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام خواب را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهد کرد» نفهمیده‌ام و نزدیک است که زیر فشاری که استکبار تحمیل کرده، خمینی را به دنیای خود بفروشم [اینچنین مباد]، آنوقت چطور بگویم راه حسین بن علی (ع) را که فرمود: «الا ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة» فهمیده‌ام؟ من هنوز باید مشقم را از روی سرمشق خمینی بنویسم و از خدا بخواهم که مرا به گرد پای بچه‌های خمینی برساند که «مرگ بر آمریکا» را با کوتاه آمدن در مقابل آمریکا عوض نکنم و هوس تعارف جام زهر به رهبرم نکنم. سرمشق حسین (ع) و عاشورایش پیشکش. هفته بسیج است، سید شهیدان اهل قلم نوشت که «بسیجی عاشق کربلاست و  کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست…» خدایا ما را هم بدست حسین (ع) بسیجی کن؛ مثل آوینی.

منبع:اسکالپل

جبران می کنیم!

کوفه خشکسالی شده بود. خیلی وقت بود باران نباریده بود
آمدند پیش حضرت علی
ایشان فرمودند:
"به فرزندم حسین بگویید برایتان دعا کند."
حضرت دعا کردند و باران بارید.
خوشحال شدند و گفتند:
" جبــــــران مــــــــیکنیـــــــــــم!!!"...

عزاداریتان مقبول درگاه حق (التماس دعا)

هدیه یک دوست

محمدرضا زائری؛ یک روحانی متفاوت

حجت الاسلام محمدرضا زائری یکی از معدود افرادی است که در این کشور نان صداقتشان را می خورند. در خانواده ای دغدغه مند بزرگ شده (پدر آقای زائری چندین دوره نماینده مجلس بوده و نیز استاندار هرمزگان که به گواهی خود آقای زائری در یکی از سه گانه شان که ذکرش در ادامه خواهد رفت، یکی از سالم ترین مسئولین جمهوری اسلامی بوده اند) و با شاگردی بزرگانی دغدغه مند بزرگ شده (مثل آقای اشعری ایضا در داخل پارانتز قبل) و در دوران طلبگی نیز با دغدغه ارائه صحیح از اسلام در دین تفقه کرده است.

خانه روزنامه نگاران جوان یکی از نخستین فعالیت های مهم و صد البته بابرکت حاج آقا زائری بود. در عصر حاکمیت اصلاحات و روزنامه های زنجیره ای شان، حاج آقا محملی فراهم کردند و جوان های حزب اللهی را دور خودش جمع کرد. روزی که قاضی مرتضوی «حاج آقا زائری» را به دادگاه کشاند و «خانه» را تعطیل کرد، حاج آقا اولین ضربه صراحت گویی و صداقتش را خرد.

سردبیری همشهری تجربه جدی در عرصه ژورنالیسم برای روحانی اهل دغدغه بود. ابتکاراتی نو وخلاقانه مثل همشهری محله، از حجت الاسلام زائری یک چهره اجتماعی مذهبی فعال ساخت.

آقای زائری دو مجله تاسیس کرد در نیمه اول دهه هشتاد. یکی «خیمه» و دیگری «جدید». یکی برای جوان های مذهبی و هیئت ها و دیگری برای جوان های به اصطلاح خاکستری و در قالب کمیک استریپ! کم تر کسی باور می کرد مجه ای باشد و مدیر مسئولش حجت الاسلام زائری و سردبیرش هادی حیدری و مضمونش هم کمیک استریپ؛ اما این هم یکی از دغدغه های حاج آقا بود. بیان نامحسوس مفاهیم اجتماعی دین در قالب جوان پسند کمیک استریپ. یکی از کارهای حاج آقا در «جدید»اش «مهر خاوران» بود که بیانی از انقلاب بود برای جماعت نوجوان. حاج آقا متن برای کمیک استریپ هم نوشت.

حضور چند ساله حجت الاسلام زائری در لبنان برای تحصیل در رشته «روابط اسلام و مسیحیت» بهانه ای بود برای درک عینی از موقعیت یک نمایندگی از «جمهوری اسلامی» در عروس خاورمیانه. درک عینی سختی های گفتن از گفتمان شیعه به روایت امام روح الله خمینی در کشوری که نه حجاب اجباری است و نه به کازینو رفتن جرم. بودن در محیطی که امام چشم سبز جمعیت شیعه طبقه ضعیف را به قدرت برتر و محبوب لبنان بدل کرد. دیدن رفتار کسانی چون «علامه فضل الله» و هم نشینی با اعجوبه ای چون «سید حسن نصرالله». درک عینی حدیث «هل الدین الا الحب» (آیا دین غیر ازمحبت است) و هم نشین شدن با حدیث «ادعوا علینا صامتین».

تقریبا چند ماه از حضور حاج آقا در لبنان نگذشته بود که جنگ معروف ۳۳روزه آغاز شد. یک گزارشگر از واقعه و معجزه شده بود؛ حاج آقا. بعد روزهای فتنه هم یک سخنگوی بین المللی شده بود برای جمهوری اسلامی ایران، کاراتر از سخنگوهای رسمی وزارت امور خارجه. حضور در شبکه های معروف عربی و مناظره با کسانی که نظام را به تقلب متهم می کردند. در «الجزیره» و «العربیه» و…

حاج آقای زائری سال گذشته بعد چند سال دوباره به تلویزیون برگشتند و در یک برنامه شبانه در ماه ضیافت الله هر شب از دغدغه های گاها متفاوتشان گفتند. شاید یادتان باشد موضوع آن روزها «برخورد با قرار فیسبوکی آب پاشی» و موضع حاج آقا. برنامه شبانه که پرطرفدار هم بود.

این ها مقدمه ای بود برای رسیدن به سه کتاب حاج آقا که اخیرا منتشر شد. هر سه کتاب یادداشت های سال های گذشته آقای زائری هستند.

«قدم کلیک هایتان روی چشم» عنوان کتابی است که در آن نوشته های وبلاگی حاج آقا گلچین شده اند. دغدغه هایی در مدت چندین ساله وبلاگ نویسی. از شخصیت های مورد علاقه حاج آقا نظیر آقای اشعری و آقای چینی فروشان در این کتاب بحث شده است تا دغدغه هایی برای دینداری جوانان. نوشته هایی با زبان وبلاگی (توجه داشته اند که لحن منبر و لحن وبلاگ و مخاطبشان متفاوت است هرچند با یک رسالت) که حالا شده کتاب. کتاب دوم یادداشت های مطبوعاتی حاج آقا هستند. یادداشت هایی در خیمه و جدید و پنجره. عموما این یادداشت ها در روزهایی نوشته شده اند که مولف در لبنان بود و موقعیت اسلام و راه های دعوت به دین در سرزمینی که هیچ اجباری برای رعایت یا عدم رعایت شعون مذهبی وجود ندارد، نوشته شده اند. در اینجا هم به کرات از امام موسی صدر گفته شده است. شاه بیت این کتاب چند حدیث است؛ «مردم را به سوی خود و ما جذب کنید»، «برای ما زینت باشید»، «حق از همان راهی منتشر می شود که باطل از آن منتشر شده است» و… . موقعیتی که ادبیات فارسی می تواند ایفا کند و نمی کند، زبانی که علامه فضل الله با آن به تبلیغ دین می پرداخت و…

حاج آقای دغدغه مند در کتاب سومش «حجاب بی حجاب» مسئولان جمهوری اسلامی را مخاطب قرار داده و برایشان از دغدغه حجاب گفته و چند تجربه متفاوت.

امسال کتاب دیگری هم از حجت الاسلام زائری در نمایشگاه کتاب در غرفه «نشر عماد» عرضه شد: «نصرالله». یک مصاحبه، یک ترجمه مصاحبه و چند یادداشت درباره او و از حجت الاسلام سید حسن نصرالله. ویراستی جدید از کتابی به همین نام که فرهنگسرای پایداری چند سال پیش بعد جنگ ۳۳روزه به صورت محدود منتشر و توزیع کرد.

این ها را گفتم که یک نتیجه بگیرم. حاج آقای زائری یک روحانی متفاوت است. روحانی که موقعیت های تبلیغی گوناگون را درک کرده و همه این موقعیت ها را در راستای دغدغه های دینی اش می خواهد. اسلام و قرائت امام خمینی و آیت الله خامنه ای از اسلام امروز به امثال حجت الاسلام زائری بیشتر احتیاج دارند؛ بیشتر از هر روز؛ هم در داخل و هم در خارج.

تریبون مستضعفین- حامد خسروشاهی

مهرو مهرورزی!

اگر کسی ترا با تمام مهربانیت دوست نداشت...
دلگیر مباش که نه تو گنهکاری نه او...
آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت ترا
زیباترین معصوم دنیا می کند...
پس خود را گنهکار مبین...
من عیسی نامی را می شناسم
که ده بیمار را در یک روز شفا داد...
و تنها یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده...
یکی سپاسش می گوید و هزار نفر کفر...!!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند
از تو برای مهربانیت قدردانی می کند!!!
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد
پس به راحت ادامه بده...

هدیه ای از یک دوست